در تازهترین مقاله وبلاگ پرمیوم فارسی، به سراغ یکی از بحثبرانگیزترین آثار اخیر نمایش خانگی ایران، یعنی سریال «ازازیل» ساختهی حسن فتحی میرویم. این سریال که در ژانر رازآلود، جنایی و تا حدی ترسناک تعریف شده، از همان ابتدا با تبلیغات گسترده و هیاهوی رسانهای وارد میدان شد. اما آیا توانسته انتظارات را برآورده کند؟ بیایید با هم نگاهی به این اثر بیندازیم و ببینیم چرا مخاطبان تا این حد دربارهاش دوپهلو نظر میدهند.
شروع پر سر و صدا و جنجالهای اولیه
سریال «ازازیل» پیش از پخش با تبلیغات پررنگی که بهرنگ علوی در فضای مجازی و بیلبوردهای کلانشهرها رقم زد، توانست توجهها را به خود جلب کند. این شروع پرهیاهو نوید یک اثر متفاوت را میداد؛ اثری که قرار بود با ترکیب ترس، معما و جنایت، مخاطب را میخکوب کند. اما وقتی پای پلتفرم نماوا به میان آمد، این سریال به جای «ترسناک»، در دستهبندی «جنایی و رازآلود» قرار گرفت. همین جابهجایی شاید اولین جرقهی اختلافنظرها را روشن کرد.
تا قسمت پنجم، مخاطبان به دو گروه مشخص تقسیم شدند: گروهی که شیفتهی داستان و فضای سریال شدند و گروهی که آن را ناامیدکننده و حتی بیکیفیت خواندند. منتقدان این سریال معتقدند که برخلاف وعدههای اولیه، خبری از سکانسهای ترسناک نیست و داستان آنقدر پراکنده است که نمیتوان خط مشخصی در آن پیدا کرد. در مقابل، طرفداران میگویند که «ازازیل» داستانی عمیق دارد و ترسش نه در جیغ و فریاد، بلکه در لایههای پنهان روایت نهفته است. اما یک نقطهی مشترک بین هر دو گروه وجود دارد: روایت کند سریال، که گاهی حتی طرفداران دوآتشه را هم کلافه میکند.
دو فصلی که از ابتدا قولش را داده بودند
یکی از نکات مثبت «ازازیل» این است که از همان ابتدا مشخص شد قرار است در دو فصل ۱۳ قسمتی عرضه شود. این تصمیم نشان میدهد که سازندگان با برنامهریزی و اعتماد به نفس سراغ این پروژه رفتهاند و قصد ندارند مثل برخی سریالها، بعد از پخش چند قسمت تازه به فکر ادامهی داستان بیفتند. این ساختار از پیش تعیینشده، به مخاطب اطمینان میدهد که با اثری روبهروست که سناریوی مشخصی دارد، نه یک ایدهی سرهمبندیشده.
کارگردانی: از افت تا خیز دوباره
در بخش کارگردانی، قسمت اول «ازازیل» با کیفیت قابل قبولی شروع شد و حسابی چشمها را خیره کرد. اما این روند در قسمتهای بعدی با قاببندیهای نامنظم و بههمریختگی بصری افت کرد. انگار که تیم تولید در میانهی راه سردرگم شده بود. خوشبختانه از قسمت هفتم به بعد، این مشکلات تا حد زیادی برطرف شد و حالا شاهد کارگردانیای هستیم که اگرچه هنوز جای پیشرفت دارد، اما به استاندارد قابل قبولی رسیده است.
بازیگران: از درخشش تا معمولی بودن
یکی از نقاط قوت «ازازیل» بدون شک بازی بابک حمیدیان است که مثل همیشه با نقشآفرینیاش همه را مجذوب میکند. پریناز ایزدیار هم در مجموع عملکرد خوبی داشته، هرچند در برخی قسمتها کمی معمولی به نظر میرسد. اما پیمان معادی، که نقش پلیس داستان را بازی میکند، در قسمتهای ابتدایی به شدت ناامیدکننده ظاهر شد. این ضعف بیشتر به کارگردانی و فیلمنامه برمیگردد تا خود او. خوشبختانه با اوجگیری خط پلیسی داستان، معادی هم به روزهای اوجش برگشته و حالا بازیاش تماشایی شده است. با این حال، حضور کمرنگ او تا اینجای کار باعث شده که منتظر بمانیم و ببینیم در ادامه چه سورپرایزی برایمان دارد.
داستانی که هم جذب میکند، هم خسته
«ازازیل» توانسته بخشی از مخاطبان را حسابی درگیر خودش کند. ساعتها بحث و تئوریپردازی دربارهی فکتهای سریال در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که فیلمنامهنویسها کارشان را بلدند. اما این روایت کند و اطلاعات قطرهچکانی که در هر قسمت به مخاطب داده میشود، گاهی حس یک بازی طاقتفرسا را القا میکند. این که آیا تعداد ۱۳ قسمت از ابتدا بخشی از استراتژی داستان بوده یا صرفاً تلاشی است برای کش دادن سریال، هنوز مشخص نیست. چیزی که معلوم است این است که کارگردان گاهی انگار عمداً دارد زمان را پر میکند تا به خط پایان فصل برسد.
یک باور محلی با چاشنی اکشن
داستان «ازازیل» ریشه در باورهای جنوب ایران دارد و با اضافه کردن عناصر غیرواقعی و اکشن، سعی کرده این پایهی محلی را به اثری فراگیر تبدیل کند. نتیجه؟ یک سریال رازآلود نسبتاً خوب که اگر بتواند از دام روایت کندش فرار کند، پتانسیل این را دارد که تا پایان فصل اول مخاطبانش را حفظ کند.
حرف آخر
«ازازیل» سریالی است که نه میتوان بهطور کامل ستایشش کرد، نه کاملاً کنارش گذاشت. حسن فتحی و تیمش با دست گذاشتن روی یک ایدهی جذاب و استفاده از بازیگران توانمند، اثری خلق کردهاند که حرف برای گفتن دارد. اما اگر قرار است فصل دوم هم همینقدر آهسته پیش برود، شاید بهتر باشد کمی چاشنی سرعت به آن اضافه کنند. شما چطور فکر میکنید؟ طرفدار این سریال هستید یا منتقدش؟ نظراتتان را با ما در میان بگذارید!